کشایش

معنی کلمه کشایش در لغت نامه دهخدا

کشایش. [ ک ُ ی ِ ] ( اِمص ) گشایش. ( یادداشت مؤلف ). || واشدگی. گشادگی. || رهایی. || شروع. || صفا. رونق. || افتتاح. کشاد. بازکردگی.
- کشایش روزی ؛ گشایش روزی. چاشت. ناشتائی. ناشتاشکن. ( ناظم الاطباء ).
|| رونق زندگی. بازشدگی گره کار زندگی. || ( اِ ) شکاف. ( ناظم الاطباء ). رخنه. درز. گشایش. رجوع به گشایش شود.

معنی کلمه کشایش در فرهنگ فارسی

گشایش
گشایش . عمل و حالت کشودن

جملاتی از کاربرد کلمه کشایش

بر چرخ از کشایش کارم گره فتاد این دانه عاقبت گلوی آسیا گرفت
فتنه بر آن در فرو شود که رخ تو دست کشایش بآستانه برآرد