کشاور

معنی کلمه کشاور در لغت نامه دهخدا

کشاور. [ ک َ وَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 66500 گزی جنوب خاوری مراغه در مسیر شوسه ٔشاهین دژ به میاندوآب. با 764تن سکنه. آب آن از زرینه رود و دو چشمه و محصول آن غلات و چغندر و بادام و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه آن شوسه و مرکز دهستان آجرلو می باشد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کشاور

نبود عجب از مرد کشاور که به دی ماه از باغ برون آید و در کاخ گریزد
این روستا در دهستان کشاور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۷۵ نفر (۱۵۹ خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کشاور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱ نفر (۱۴ خانوار) بوده‌است.
زجا خیزد کشاور صبح زودی به دست آرد یکی داس درودی
زمین ها شیره دار و نرم گردد دل مرد کشاور گرم گردد
این روستا در دهستان کشاور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۰۳ نفر (۱۶۲ خانوار) بوده‌است.
جان پارک کاستیس، پسر دانیل پارک کاستیس کشاور ثروتمند مالک تقریباً سه‌صد برده و هزاران جریب زمین و مارتا داندریج کاستیس، به احتمال زیاد در قصر سفید در مزرعه والدینش در رودخانهٔ پامونگی در شهرستان نیوکنت ایالت ویرجینیا متولد شد.
سراسیمه کشاور بیل در دست ز بالا آب آرد جانب پست
دهستان کشاور نام دهستانی در بخش کشاورز شهرستان شاهین‌دژ، استان آذربایجان غربی در ایران است. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱۱۷۹ نفر (۲۵۱۶ خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کشاور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۳۷ نفر (۱۰۸ خانوار) بوده‌است.