کسیس

معنی کلمه کسیس در لغت نامه دهخدا

کسیس. [ ک َ ] ( اِ ) دارویی باشد که به سبب آن جوهر فولاد ظاهر گردد. ( برهان ). دارویی که بدان تاب می دهند فولاد را. ( ناظم الاطباء ). زاگ زرد که چون در آتش اندازند و بعد از آن بسایند و بر پولاد مالند جوهر پیدا آید. ( فرهنگ رشیدی ).
کسیس. [ ک َ ] ( ع اِ ) نبیذ خرما. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گوشت که برسنگ تفسان خشک کنند و بکوبند از جهت زاد سفر. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || نان شکسته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شراب. || ارزن. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه کسیس

بمو واجن که ترک یار خود که کسیس یارم که ترکش واتنی نه