کس کار. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) مردم با کاره و کاردان وکارآزموده و کارآمد. ( ناظم الاطباء ). اهل کار. کس ِ کار. || کس و کار. رجوع به کس و کار شود. - کس کار داشتن ؛ مردم کاری داشتن. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه کس کار در فرهنگ فارسی
مردم با کاره و کاردان و کار آزموده و کار آمد . مردم کاری داشتن .
جملاتی از کاربرد کلمه کس کار
جرم می خوردن ما نیست کم از طاعت کس کار صد توبه کند گریه مستانه ما
به کس کار من برنیاید همی ازین پس مرا رفت باید همی
هر فرد میتواند استدلال متفاوتی داشته باشد، بنابراین اگر بخواهیم روی همه تأثیر بگذاریم تبلیغ برای اعمال نمیتواند به اندازه کافی متنوع باشد. ما میخواهیم این موضوع به تمام سخنان زندگی، اجتماعی و سیاسی، داخلی و هنری، آموزشی و تفریحی نفوذ کند. باید در حرف و در عمل، پلتفرم و مطبوعات، در خیابان، کارگاه، و در داخل خودمان، اقدامات شورشگرایانه و با نمونه زندگی خودمان به عنوان مردان آزاد، تبلیغ وجود داشته باشد. کسانی که با یکدیگر موافق هستند میتوانند همکاری کنند؛ در غیر این صورت هر کس کار خودش را میکند و تلاش میکند که دیگران را نسبت به اینکه کار خودش برتر است متقاعد کند.
ما کار به کار کس نداریم کس کار به کار ما ندارد
به حول و قوهٔ کس کار خویشتن مسپار به خویش تکیه کن و دار بر زبان لاحول
«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ» بگو هر کس کار کند و بر سزای خویش کند و در خور خویش، «فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ» پس خداوند تو داناست، «بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبِیلًا (۸۴)» بهر که راه راست را سزاست.
ندانست کس کار و کردار او که چون گرم گردید بازار او
خواندنش نیست سهل بر همه کس کار اهل کتاب باشد و بس
مسلمانان، کرا گویم غم عشق؟ که کس کار مرا سامان نداند
عرفی دل و طبع تو ستمگار مباد نیش تو به سینهٔ کس کار مباد