کز خوردن

معنی کلمه کز خوردن در لغت نامه دهخدا

کز خوردن. [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) سوختن پشم و پرز پارچه های پشمی و موی سر و مانند آن. رجوع به کز دادن و کز شود.

معنی کلمه کز خوردن در فرهنگ فارسی

سوختن پشم و پرز پارچه های پشمی و موی سر و مانند آن

جملاتی از کاربرد کلمه کز خوردن

چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا نی چون سرو نماید به نظر سرو چو نی
خرد مشمر جرم را کز خوردن گندم به خلد سینه چاکی به فرزندان آدم مانده است
آن گرگ بود نه آدمی زاد کز خوردن آدمی شود شاد
خجسته گله ای کز خوردن گل شدی حاصل ازیشان روغن گل
به تحقیق دیدند کز خوردن می فزون شد جنایت برافزود جانی
خوش باش و جهان تلخ مکن در بر خویش کز خوردن غم قضا نگردد کم و بیش
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی
صد بار بود کژدم نیکوتر از آن گندم کز خوردن او گویند آواره عالم باش
المنة لله که دلم صید غمی شد کز خوردن غم‌های پراکنده برستم
بسیار بخوردند ونبردند گمانی کز خوردن بسیار شود مردم بیمار