کریمانه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) همچون مردم کریم. بکرم. از روی کرم : کریم باش و کریمانه روزگار گذار که تو کریمی و این سنت کرام قدیم.سوزنی.کریمانه بخشی و منت نخواهی عطای کریمان بود غیر ممنون.سوزنی.یا خود را خلاص دهیم یا کریمانه بمیریم. ( تاریخ قم ص 289 ).
معنی کلمه کریمانه در فرهنگ فارسی
همچون مردم کریم . از روی کرم
جملاتی از کاربرد کلمه کریمانه
عذری بطلب از شیخ وزتوبه بکن توبه کز عفو کریمانه حق داشته معذورت
پیر میخانه سحر مژده بمستان میداد که خطابخش بود عفو کریمانه ما
به عرش و فرش ، انس و جان دعای او کنند از جان کریمانه تو در کرمان بگو صلوات پیغمبر
هر لحظه بخوانیم کریمانه ای دوست مرا چه میفریبی تو