کرگسی

معنی کلمه کرگسی در لغت نامه دهخدا

کرگسی. [ک َ گ َ ] ( حامص ) خوی و طبیعت کرگس. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه کرگسی

چه شد بر کرگسی گر یافتی دست عقاب تیر رام اندر کمین است
از هوا این چنین بسی بینی مگسی را چو کرگسی بینی
هنون گفتا جتا یو خوش کسی بود به ظاهر گرچه او هم کرگسی بود
از مقام خویش دور افتاده ئی کرگسی کم کن که شاهین زاده ئی
برابر کرگسی پر برگشاده دو پای خویش بر تیری نهاده