معنی کلمه کرکز در لغت نامه دهخدا
ور ز حیوان به پیشت آید بز
هست آن هم بتفرقه کرکز.شیخ آذری ( از آنندراج ).|| علامت راه. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). علامت. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || ( ص ) ژولیده ( در ترکیب کرکزموی ).
کرکز. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس است و 200 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).