کرم خوردگی

معنی کلمه کرم خوردگی در لغت نامه دهخدا

کرم خوردگی. [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) کرم زدگی. تسویس. ( یادداشت مؤلف ).
- کرم خوردگی دندان ؛ تآکل اسنان. ( یادداشت مؤلف ). فساد دندان یا سیاه شدن قسمتی از آن که عوام از آن به کرم خوردگی تعبیر کنند.

معنی کلمه کرم خوردگی در فرهنگ معین

(کِ. خُ دِ ) (حامص . ) نوعی پوسیدگی و فساد دندان که با تغییر رنگ ظاهری آن همراه است .

معنی کلمه کرم خوردگی در فرهنگ فارسی

کرم زدگی . تسویس . کرم خوردگی دندان

جملاتی از کاربرد کلمه کرم خوردگی

«چیزی که بسیار اهمیت دارد، درخصوص اطفال این است که باید کمال مواظبت را در حفظ دندان‌های آنها بنمایند. گمان نکنید که [با] کرم خوردگی دندان فقط درد دندان عارض آنها می‌شود، بلکه اسباب خرابی مزاج او [نیز] می‌شود. دندان که فاسد شد، سردرد و سقوط اشتها و بی‌خوابی و نداشتن میل به کار و شغل شده و تمام حالات ما فاسد خواهد شد.»