کرسی نشستن. [ ک ُ ن ِ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) قرار گرفتن بر کرسی. - بر کرسی نشستن سخن ؛ مدلل شدن آن. قبولی یافتن آن : نظر بر پایه عرش خموشی می توان گفتن سخن هر جا که بر کرسی نشیند بر زمین افتد.میر اسداﷲ عریان ( از مجموعه مترادفات ص 286 ).رجوع به ترکیب های ذیل کرسی شود.
جملاتی از کاربرد کلمه کرسی نشستن
پس از به کرسی نشستن آقا محمد خان، حاج ابراهیم خان قدرت زیادی پیدا کرده و اقوام خود را در ولایات مختلف فارس ساکن و در پستهای مختلف منصوب میکند. پس از مدتی اطرافیان فتحعلیشاه کودتا کرده و ایشان را نسبت به حاج ابراهیم خان بدگمان و بدبین میکند تا جایی که او دستور به قتل حاج ابراهیم خان کلانتر و همه افراد خانوادهاش میدهد.