کرسی نشاندن

معنی کلمه کرسی نشاندن در لغت نامه دهخدا

کرسی نشاندن. [ ک ُ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) نصب کردن کرسی.
- به کرسی نشاندن ِ گفته ؛ قبولاندن آن. مدلل ساختن آن :
نوای راستی سرمایه صاحب کلامی کن
به کرسی گفته های خویش را بنشان و شاهی کن.تأثیر ( از مجموعه مترادفات ص 287 ).رجوع به ترکیب های ذیل کرسی شود.

معنی کلمه کرسی نشاندن در فرهنگ فارسی

نصب کردن کرسی . به کرسی نشاندن گفته

جملاتی از کاربرد کلمه کرسی نشاندن

میزان آزادی یک جامعه را می‌توان با درصد جمعیتی که زیر حاکمیت قانون هستند، سنجید. برای مثال در انگلستان حتی پادشاه نیز خود را فرا تر از قانون نمی‌بیند و برای به کرسی نشاندن حرف خود به دنبال راهکارهای قانونی می‌گردد.