کرد خورد

معنی کلمه کرد خورد در لغت نامه دهخدا

کردخورد. [ ک ُ خوَرْ / خُرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر. جلگه ای و معتدل است و 1761 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن انگور و صیفی است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه کرد خورد در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر واقع در ۳۹ کیلومتری شمال خاورشهر ملایر جلگه و معتدل ۱۷۶۱ تن سکنه صنعت دستی قالی بافی .

جملاتی از کاربرد کلمه کرد خورد

سرشانه بدکنش کرد خورد بترسید ازو قهقهام سترد
هرکه بر داغ حوادث همچو مردان صبر کرد خورد آب زندگی زین آتشین پیمانه‌ها
همه پشت و یال و برش کرد خورد روان پلیدش به دوزخ سپرد
بزد سنگ و شاپور را کرد خورد دلاور ز چنگال او جان نبرد
سیل کم کم رخنه ها وا کرد خورد شهر را ناگه بیکبار آب برد
برآورد و زد بر سرش کرد خورد ندیده بدان گونه کس دستبرد