کرد خورد
معنی کلمه کرد خورد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کرد خورد
سرشانه بدکنش کرد خورد بترسید ازو قهقهام سترد
هرکه بر داغ حوادث همچو مردان صبر کرد خورد آب زندگی زین آتشین پیمانهها
همه پشت و یال و برش کرد خورد روان پلیدش به دوزخ سپرد
بزد سنگ و شاپور را کرد خورد دلاور ز چنگال او جان نبرد
سیل کم کم رخنه ها وا کرد خورد شهر را ناگه بیکبار آب برد
برآورد و زد بر سرش کرد خورد ندیده بدان گونه کس دستبرد