کرختی. [ ک َ رَ / ک َ رِ /ک ِ رِ ] ( حامص ) کرختگی. ( ناظم الاطباء ) : تا کی دل نرم من به سختی افتد وز گرمی سردان به کرختی افتد.ظهوری ( ازآنندراج ).رجوع به کرختگی شود.
معنی کلمه کرختی در فرهنگ فارسی
کرخت بودن کرخی : [ تا کی دل بزم من بسختی افتد وز گرمی سردان بکرختی افتد ? ] ( ظهوری )
جملاتی از کاربرد کلمه کرختی
سیستم اعصاب مرکزی: آتاکسی، احساس سوزش، خواب آلودگی، بی خوابی، نوروپاتی محیطی (گذرا، به شکل کرختی و خواب رفتگی اندام)، تشنج، سرگیجه
هیچ چیز نتوانست شوق فروخفته زندگی را در او (و قهرمان قصهاش) بیدار کند و قادر نبود به زندگی خود در خدمت جامعه معنایی ببخشد و شخصیتش در انزوای بیحاصلی خشکید. حتی آشنایی با تاتیانا، دختر پاک و زیبای روستایی، نتوانست کرختی قلب او را چاره کند. دوئلی هم، که پیش آورد و به خاطر تصاحب زن رفیقش (لیننسکی)، او را کشت، بیدارش نکرد. درد پوشکین در مناسبات ارتجاعی و اشرافی عصر او ریشه داشت.
ابتدا، در مرحلهٔ اول بیماری، نشانههایی همچون، تب، سردرد، احساس خارش و درد مفاصل مشاهده میشود. این موارد یک تا سه هفته بعد از نیش حشره آغاز میگردند. بین چندین هفته تا چند ماه بعد، مرحلهٔ دوم بیماری با مواردی همچون احساس سرگیجه، هماهنگی ضعیف بین اعضای بدن، کرختی و بدخوابی بروز پیدا میکند. تشخیص این بیماری با یافتن انگل در اسمیر خونی یا در مایع موجود در گرههای لنفاوی صورت میگیرد. اغلب برای تعیین تمایز و تفاوت میان مرحله اول و دوم بیماری، عمل پونکسیون کمری انجام میشود.
علاوه بر پنجرههای مشبک، در انتهای این سردابه، دریچهای وجود داشت که به کانالی در زیر ساختمان مرتبط میشد و از آنجا به سمت بالا راه مییافت و در انتها به بادگیری در پشت بام میرسید. وجود همین هواکش طبیعی، باعث میشد که این سردابه در تابستان محل استراحت خانواده در ساعات گرم روز شود به طوری که پس از چند ساعت توقف در آن، به هنگام خروج از سردابه، در بدن احساس کرختی میشد.