معنی کلمه کدینه در لغت نامه دهخدا
به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع کدینه من.خاقانی.هرکه میخ و کدینه پیش نهاد
کنده بر دست و پای خویش نهاد.نظامی.جامه چون در توله است از قنطره
در کدینه گشت پاره یکسره.نظام قاری ( دیوان ص 24 ).- کدینه گرز ؛ گرز کدینه. چوب گازران :
بر هرکه زدی کدینه گرز
بشکستی اگرچه بودی البرز.نظامی.رجوع به گرز کدینه شود.
- گرز کدینه ؛ کدینه گرز. چوب گازران :
برآهیخت گرزی کدینه برخت
بزد بر قدک تا که شد لخت لخت.نظام قاری ( دیوان ص 190 ).از گرز کدینه یا ساقیان قدک و صوفک فروکوفتند، چنانکه فغانشان به ملأاعلا رسید. ( نظام قاری ص 151 ). رجوع به کدینه گرز شود.