کدار

معنی کلمه کدار در لغت نامه دهخدا

کدار. [ ک ُ ] ( اِ ) نمدار. گاوکهل. کُپ. کف. کُدُر. نامی است که در طوالش به زیرفون دهند. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 179 ). و رجوع به نمدار شود.

معنی کلمه کدار در فرهنگ فارسی

نمدار . گاو کهل .کپ

جملاتی از کاربرد کلمه کدار

نوح علیه السلام را هزار و دویست سال عمر بود او را پرسیدند که یا اطول الانبیاء عمرا کیف وجدت الدنیا قال کدار لها بابان دخلت من الاول و خرجت من الاخر، این دنیا را همچون خانه ای یافتم دو در، از دری در آمدم و به دیگری بیرون شدم.