کج طبع

معنی کلمه کج طبع در لغت نامه دهخدا

کج طبع.[ ک َ طَ ] ( ص مرکب ) کج مزاج. ( آنندراج ). کج سرشت. کج نهاد. بد سلیقه. زشت پسند. ( ناظم الاطباء ) :
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست ترا کج طبع جانوری.سعدی.بیکار بهیمه ای و کج طبع کسی
کو فرق میان زشت و زیبا نکند.سعدی.بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
بشرط آنکه ننمایی بکج طبعان دل کورش.حافظ.|| عنود. ستیزنده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه کج طبع در فرهنگ فارسی

کج مزاج . کج سرشت

جملاتی از کاربرد کلمه کج طبع

زلف کج طبع تو هندوی بلاانگیز است چشم سرمست تو ترکی ست که یغماست فنش
پشت من از تخیل ابروی توست کج طبع من از تصور بالای توست راست
دراز دستی زلفت ز حد گذشت آخر بگیر هندوی کج طبع را و تابی ده