کج حساب. [ ک َ ح ِ ] ( ص مرکب )بدمعامله. بدحساب. ( فرهنگ فارسی معین ) : کج حساب آنچه به ابرام برد از دگرست کام هرگز نگرفته ست چو ماهی قلاب.مخلص کاشی ( از آنندراج ).
معنی کلمه کج حساب در فرهنگ فارسی
( صفت ) بد معامله بد حساب .
جملاتی از کاربرد کلمه کج حساب
او در پی ناکامی و ما طالب کام سودای دو کج حساب با هم نشود
روز حساب می رسد ای زلف کج حساب آشفته تر ازین نکنی روزگار من