کج باز
معنی کلمه کج باز در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کج باز
شاه جان گشت چو بازیچه نفس کج باز بینم اندر محل شه رخ و سر مات نهیم
بیدق خال تو نرانده هنوز طره کج باز دو رخ برد مفت
به آن دو طرف کج باز عشق چون بازیم چنین که بازوی ما را به بند ساخته ای
رایگان دل برد آن ابرو و زین ناید باز شوخ کج باز که او را ز دغا توبه دهد
مرا ز پردگیان جهان خبر دادند ولی زبان نگشایم که چرخ کج باز است
نقش حیل را بر آب فایدههائی که کرد روبه کج باز رنگ پنجهٔ شیر ژیان
کعبتین مه و خور مایه عمرم بردند چرخ کج باز به من نرد دغا باخت دریغ