کتابچی

معنی کلمه کتابچی در لغت نامه دهخدا

کتابچی. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) کتاب فروش. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه فروختن و ساختن کتاب یا دفتر و کتابچه کار دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه کتابچی

ژاک دو مرگان فرانسوی در ۱۸۹۱ میلادی از قصر شیرین و کند دیدار می‌کرد که متوجه نفت خام بر روی زمین شد. او اینرا در نشریه گزارش سالانه معادن در سال ۱۸۹۲ درج کرد جورج لمپر از همراهان دو مرگان این گزارش را به دایی همسرش ادوارد کوته که از دنبال کنندگان نفت بوده نشان می‌دهد و او آن را به آنتوان کتابچی نشان می‌دهد این باعث می‌شود کتابچی شروع به جستجو برای یافتن سرمایه‌گذار کند.
ویلیام ناکس دارسی (۱۸۴۹–۱۹۱۷) از نخستین بنیان‌گذاران صنعت نفت در ایران و خاورمیانه بود، که در سال ۱۹۰۰ توافق‌نامه‌ای با هنری دراموند ولف و آنتوان کتابچی خان برای اکتشاف نفت در ایران امضا نمود. مذاکره آن‌ها با مظفرالدین شاه قاجار، در سال ۱۹۰۱ شروع شد و در ابتدا مبلغ ۲۰ هزار پوند برای اکتشاف، در یک میلیون و ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع پیشنهاد شد، که در صورت کشف نفت، این امتیاز برای مدت ۶۰ سال از شاه قاجار گرفته شود. در مقابل، دولت ایران ۱۶٪ از سود سالانه این شرکت را به خود اختصاص می‌داد.
ویلیام ناکس دارسی در ۱۹۰۰ توافق‌نامه‌ای با هنری دراموند ولف و آنتوان کتابچی خان برای اکتشاف نفت در ایران امضا می‌کند. مذاکره آن‌ها با مظفرالدین شاه قاجار، در سال ۱۹۰۱ منجر به قرارداد دارسی می‌شود که بموجب آن مبلغ ۲۰ هزار پوند برای کار اکتشاف در یک میلیون و ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع پرداخت شده و بمدت ۶۰ سال دولت ایران ۱۶٪ از سود سالانه را دریافت می‌کند.