کبود پوشیدن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جامه کبود به بر کردن. || جامه نیلی به علامت سوکواری بر تن کردن. جامه عزا پوشیدن : چهل روز سوک پدر داشت شاه بپوشید لشکر کبود و سیاه.فردوسی.گرتو کبود پوشی همچون فلک در این ره پس چون فلک چرا تو دایم به سر نگردی.عطار.
معنی کلمه کبود پوشیدن در فرهنگ فارسی
جامه کبود ببر کردن
جملاتی از کاربرد کلمه کبود پوشیدن
گفتم شیخا اول بار قدم صورت است تا بتدریج بعالم معنی رسیم، مرا بیان کن که علت کبود پوشیدن و از رنگها این رنگ برگزیدن چیست؟