کاورد

کاورد

معنی کلمه کاورد در لغت نامه دهخدا

کاورد. [ وَ ] ( اِخ ) دهی است از بخش دو دانگه شهرستان ساری. که دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه است و محصول عمده ندارد. مردان ده در طول سال در نقاط مختلف مازندران به درودگری متفرقند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

معنی کلمه کاورد در فرهنگ فارسی

دهی است از بخش دودانگه شهرستان ساری

معنی کلمه کاورد در دانشنامه عمومی

کاورد یکی از روستاهای مازندرانی زبان شهرستان مهدیشهر در استان سمنان است. و آب و هوایی کوهستانی دارد. بر پایه سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این روستا ۸۵ نفر ( ۳۰ خانوار ) و در سال ۱۳۷۵، ۲۵ نفر ( ۸ خانوار ) بوده است.
میرعبدالله سیار کاوردی ، اسدالله عمادی، حسین اعتمادزاده و . . . .

جملاتی از کاربرد کلمه کاورد

در کربلا گذار نکردی چرا دمی کاورد زینب بسوی قتلگه گذار
گر بخواهد بچنین مردی کاورد بجنگ خانمان همه یکباره کند زیر و زبر
پادشاهی کاورد زخم سنانش روز رزم دهر را در اضطراب و چرخ را در زینهار
گفتی بگریز و ترک من گیر کاورد ز خاکی تو گردم
خواهم به تماشاگه خلق آورمت چون مسخره کاورد برون طفلان را
با خود بود اندرین فسانه کاورد ره آن شبان به خانه
بانگ پرواز کبوتر کاورد نامه ز تو گوش عاشق را جز آواز پر جبریل چیست
اسدالله عمادی (زاده ۱ مهر ۱۳۳۱ در روستای کاورد در شهرستان مهدیشهر)؛ شاعر، داستان‌نویس و پژوهشگر معاصر ایرانی است.
می داد و بذله جست مگر ابر و قلزمیم کاورد قطره و گهر شاهوار برد
آن سلیمان حشمتی کاورد در فرمان خویش ملک جن و انس را بی منت انگشتری
زهدی ها که رسانید و مالها کاورد یقین بدان که شود ده خزینه آبادان