کاهلی کردن. [ هَِ ک َ دَ] ( مص مرکب ) تن آسانی کردن. تنبلی کردن : ایزد پیام داد ترا: کاهلی مکن در کار، اگر تمام شنودستی آن پیام.ناصرخسرو.کاهلی کردند تا مرا بضرورت باز باید گشت. ( تاریخ بیهقی ).
معنی کلمه کاهلی کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - تنبلی کردن : [ گر چه بیرون ز رونق نتوان خورد در طلب کاهلی نباید کرد ] . ( گلستان ) ۲ - سستی کردن ناتوان بودن .
جملاتی از کاربرد کلمه کاهلی کردن
در انابت کاهلی کردن خطاست بر امید زندگی کان بی وفاست
چو کار من مرا بایست کردن فکندم کاهلی کردن ز گردن
به چنین وقت و چنین فصل عزیز کاهلی کردن و سستی نه رواست