کاهل کوش. [ هَِ ] ( نف مرکب ) تنبل. کاهل رو. کم کار. سست. کاهل قدم. کوشنده به تن آسانی و سستی و تنبلی : وی بسا تیزطبع کاهل کوش که شد از کاهلی زگال فروش .نظامی.
معنی کلمه کاهل کوش در فرهنگ فارسی
تنبل کاهل رو
جملاتی از کاربرد کلمه کاهل کوش
با وجود آنکه باج مشرب از عالم گرفت برنیاید با دل ما سعی کاهل کوش ما