کار دادن

معنی کلمه کار دادن در لغت نامه دهخدا

کار دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) ( بکسی... ) کنایه از کار فرمودن. ( آنندراج ).

معنی کلمه کار دادن در فرهنگ فارسی

کنایه از کار فرمودن

جملاتی از کاربرد کلمه کار دادن

بیشترِ فیلم‌نامه‌های بیضایی غیراقتباسی است. بیشترِ فیلم‌نامه‌هایش فیلم نشده‌است؛ چراکه، به قولِ مارتین اسکورسیزی، «هیچگاه آنقدر که استحقاقش را داشت، مورد حمایت قرار نگرفت.» واپسین فیلمی که بیضایی در ایران ساخت وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷) بود که خود دربارهٔ یک فیلمِ نافرجام/بدفرجام بود. پس از آن هم، که به آمریکا رفت، امیر نادری چند بار کوشش کرد تا امکانِ ساختنِ فیلم برای بیضایی فراهم کند؛ ولی نشد. سالِ ۱۳۷۷ بهزاد عشقی هشدار داده بود که مبادا بیضایی − به خاطرِ سیاستِ ناشایستِ دولت − «شهید زندهٔ سینمای ایران» شود. فخرالدّین انوار در ۱۴۰۰ گفت که «فیلم‌سازانِ مسلمان» مدیرانِ سینماییِ دههٔ ۱۳۶۰ را از اجازهٔ کار دادن به بیضایی و دیگرانی بر حذر می‌داشتند.