چومه

چومه

معنی کلمه چومه در لغت نامه دهخدا

چومه. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جزیره صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان. 115 تن سکنه دارد. از شطالعرب آبیاری میشود. محصول عمده اش خرماست. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

معنی کلمه چومه در دانشنامه عمومی

چومه ( chomeh ) ، روستایی است در شهرستان خرمشهر در استان خوزستان در جنوب ایران. این روستا در بخش مرکزی این شهرستان درفاصله ۹ کیلومتری شهر خرمشهر واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا حدود ۳ متر است. آب وهوای گرم وخشک دارد و در دشت، کنار اروند رود در جنوب شرق خرمشهر در داخل جزیره مینو واقع گردیده است.

جملاتی از کاربرد کلمه چومه

باغ گل موکوجیما یکی از پارک‌های توکیو پایتخت ژاپن است. این باغ در منطقهٔ سومیدا، هیگاشی موکوجیما سان چومه (東向島三丁目) واقع شده‌است.
کارم درست بود نخست و چومه شکست یارب برحمت آخر من چون نخست کن
تا نقاب زلف بر روی چومه انداختی از پریشانی دماغ جان ما سوداگرفت
خنجر شاه چوخورشیدکه برسمت آید سپرخصم چومه درشب نقصان باشد
تبسم برویش چومه مهر کرد دلش شاد و بشاش آن چهر کرد
جاییکه سوزن است خم از سور دل چومه چون رشته دوزد آن جگری را که میدری
خر مرکوب لوطیان قدیم بی جو و حصر چومه سلماب
دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد یا به رخسار چومه زلف سیاهی دارد