معنی کلمه چولی در لغت نامه دهخدا
چولی. [ چ َ / چُو ] ( ص نسبی ) در نسبت کلمه ای است که در اعلام ربودن چیزی بکار رود. و یا تباه کردن آن. || ( حامص ) و متعاقب پاره کردن بادبادک و احیاناً بر هم زدن بازی را در عرف کودکان خیابان گرد گویند. این عمل مورد کودکان فریاد زنند. «چولی حلاله » و بادبادک را پاره کنند. ( فرهنگ لغات عامیانه تألیف سید محمد علی جمالزاده ). چول کردن ؛ ربودن. کش رفتن ( در تداول مردم قزوین رایج است ): چولی کرد؛ ربود. کش رفت.
چولی. ( اِخ ) از دهات ساری. از آبادیهای مازندران و استرآباد. ( مازندران و استرآباد رابینو ص 163 ).