چهره ای. [ چ ِ رَ / رِ ] ( ص نسبی ) منسوب به چهره. مثل و مانند چهره. || سرخ نیمرنگ که در عرف هند آن را گلابی گویند یا نزدیک به گلابی. ( آنندراج ). رنگ چهره ای که لفظ دیگرش گلی است. ( فرهنگ نظام ). گلگون. ( از ناظم الاطباء ). سرخ نزدیک به پشت گلی. رنگ سرخ باز. سپید مایل به سرخی. صورتی : از شوق تو خون در دل گل میجوشد شمع از هوست به سوختن میکوشد از عکس گل روی تو دایم چون گل آئینه لباس چهره ای میپوشد.سلیم ( از آنندراج ).چهره ای شد ز می و دید در آئینه و گفت بَه ْ چه زیباست ببینید همین رنگ به گل.زکی ندیم ( آنندراج ).چهره را چهره ای از خون جگر ساخته ام همچو زخم این لب پرخنده ام از شادی نیست.مخصوص کاشی ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه چهره ای
و داکتره دره باعث جدایی ایزی ای از گروه شد و همین باعث شد همیشه چهره ای منفور بین مخاطبان رپ داشته باشد
با آنکه شهر چهره ای پُرآشوب دارد و پر از مردانی است که با زنجیر و دست به سر و سینه خود میکوبند، اما آنچه گویتیسولو را به شگفت میآورد، مشاهده انبوه مردمانی است که از زن و مرد، پیر و جوان، بزرگ و کوچک، با مهربانی و همدلی در کنار هم سوگواری میکنند. او مینویسد مردمان در این دو سه روز با یکدیگر از زمانهای دیگر مهربانترند و همدلتر.
اوا ماری در ۲۲ ژوئیه همراه دیگر بازیگران توتال دیواز در برنامه میز تی وی حضور داشت. در این برنامه او به جری لاولر سیلی زد تا با این کار به چهره ای منفور تبدیل شود. دو هفته بعد، ماری در پشت صحنه همراه با دوقلوهای بلا و ناتالیا ظاهر شد و از بری بلا برای شکست دادن ناتالیا تعریف کرد. در سامراسلم اکسز، ماری اولین مسابقه خود را در کنار بری بلا در برابر ناتالیا و ماریا منونوس داشت که باخت. بعداً ماری شروع به همراهی بری در طی مسابقاتش کرد. در ۲۶ آگوست بری با همراهی ماری در آستانه پیروزی دربرابر ناتالیا بود ولی ای جی دخالت کرد و ادعای شروع جنگی بین بازگیران توتال دیواز و دیواهای واقعی کرد. با این کار ماری و دوقلوهای بلا چهره ای محبوب شدند.
تشخیص چهره در حال جلب توجه بازاریابان است. یک وب کم را می توان در یک تلویزیون ادغام کرد و هر چهره ای را که از کنار آن عبور می کند تشخیص داد. سپس این سیستم نژاد، جنسیت و محدوده سنی صورت را محاسبه می کند. پس از جمعآوری اطلاعات، میتوان مجموعهای از تبلیغات را پخش کرد که مختص نژاد/جنس/سن شناساییشده است.
ای بسا خون که کند در دل صاحب نظران چهره ای کز عرق شرم نقابی دارد
آرزو از دل ارباب هوس می شوید چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد
دیوید در فصل ۱۹۷۳ در سانحه رانندگی که برای دوستش اتفاق افتاد به دلیل شهامت و شجاعت زیادش برای نجات دوستش به چهره ای محبوب تبدیل شد و نشان افتخار دریافت کرد.
ز وصف لاله او، رنگ بر روی سخن دارم نگه را چهره ای سازم ز سیر ارغوان زارش
منع ما زآن آفتاب چهره ای ناصح مکن در گذر ای مرغ شب طعن تو بر حربا چه بود
ببر در باورهای فولکلور و جادوی بالی جایگاه کاملاً مشخصی داشت. در داستان های عامیانه ذکر شده و در هنرهای سنتی مانند نقاشی های کاماسان پادشاهی کلونگ کونگ به تصویر کشیده شده است. بالیایی ها پودر آسیاب شده سبیل ببر را سمی قوی و غیرقابل کشف برای دشمن می دانستند. به یک نوزاد بالیایی یک گردنبند طلسم محافظ با مرجان سیاه و "دندان ببر یا یک تکه استخوان ببر" داده شد.رقص سنتی بالینی بارونگ چهره ای با ماسک ببری به نام بارونگ ماکان را حفظ می کند.
نیست صائب در حریم گلستان از فیض عشق چهره ای کز ناله گرم تو شبنم پوش نیست
تا بنگرد که هست گلی سرزده ز گل گل چهره ای که در ته گل کرده مسکن است
تو نوبهار چهره ای و من مهرگان رخم جمع آر مهرگان مرا با بهار خویش
هر یکی با قامتی چون زاد سرو هر یکی با چهره ای چون ارغوان
گفتم که سرخ چهره ای از خون دل چرا گفتا توزرد چهره ز اندوه کیستی
رویدادنویسان چینی منطقهٔ درهٔ فرغانه را دایوا یا دایوان خواندهاند.ایران اشکانی و اشکانیان را نیز چینیان آسنی یا اَشنیها خواندهاند و چینیها در آن زمان اشکانیان را به عنوان یک قدرت کامل فرامنطقه ای و مقتدر برای میان جیگریها و وساطت میان دیگر ممالک آن زمان برمیشمردند. همچنین ایران در روزگار ساسانیان نیز در نزد چینیان بُسه یا پَسه ثبت شدهاست که چهره ای دیگر از واژهٔ پارسه یا پارس است. که رابطه بین ایران و چین در آن دوره از تاریخ ساسانی بر سر جاده ابریشم دچار خدشه و سردر گمی نیز شد.
بیا ساقی به ساغر چهره ای گلگون کنیم آخر در این ایّام گل از دل غمی بیرون کنیم آخر
نام واقعی جیگی جیگی مشخص نیست. اهالی مشهد ساکن محله قدیمی نوغان که در دو دهه سی و چهل، او را دیدهاند، او را با قامتی متوسط و استخوانی با موهای صاف و خرمایی و با چهره ای ژولیده توصیف میکنند.
ارن یاگر پس از نجات از دست تایتان های عظیم و زرهی، خود را وقف بهبود فرم تیتان می کند. کریستا لنز تلاش می کند تا از دست دادن دوستش را بپذیرد، کاپیتان لوی ارن و دوستانش را برای تشکیل تیم جدید شخصی خود انتخاب می کند و فرمانده اروین اسمیت از جراحات خود بهبود می یابد. همه چیز برای سربازان خوب به نظر می رسد، تا اینکه دولت ناگهان خواستار بازداشت ارن و کریستا شد. موفقیت های اخیر سپاه بررسی توجه ها را به خود جلب کرده است و چهره ای آشنا از گذشته لوی برای جمع آوری سربازان تحت تعقیب فرستاده می شود. لوی و تیم جدیدش که دولت به دنبال آن هستند، باید از دشمنان خود فرار کنند تا بتوانند ارن و کریستا را ایمن نگه دارند.
در مجاورت آثار باستانی، و در فاصلهٔ حدوداً ۱۵۰ متری، امامزاده حکیمه خاتون (س) واقع شده که آرامستان خورهه نیزدر همین محل قرار دارد. این امامزاده در میان اهالی به سه فرزند امام معروف است و منتسب به نوادگان امام موسی کاظم (ع) میباشد. در گذشته بنای امامزاده به شکل امروزی نبود و ساختاری قدیمی داشت. اما با توجه به فرسایش و امکان از بین رفتن این بنای قدیمی، با مشارکت ادارهٔ اوقاف و همیاری اهالی روستا، ساختمان امامزاده بازسازی شد و چهره ای شکیل به خود گرفت.