معنی کلمه چهاردیوار در لغت نامه دهخدا
- چهاردیوار جهان ( گیتی ) ؛ چهارحد عالم. ( فرهنگ فارسی معین ).
- || کنایه از چهارعنصر. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ).
- چهاردیوارِ نفس ؛ کالبد آدمی. بدن آدمی. جسم آدمی.
- || کنایه از دنیا و جهان میباشد. رجوع به چاردیوار شود.
چهاردیوار. [ چ َ دی ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهآباد، 241 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات ، توتون و حبوبات است. شغل اهالی کشاورزی و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
چهاردیوار. [ چ َ دی ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران 5 ).
چهاردیوار. [ چ َ دی ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).