چهار مقابل

معنی کلمه چهار مقابل در لغت نامه دهخدا

چهارمقابل. [ چ َ / چ ِ م ُ ب ِ ] ( اِ مرکب ) چهاربرابر. ضعف دوبرابر. دو برابر دو چند. || عددی که چهار بار در نفس خود ضرب شود. اما این معنی که در برخی از فرهنگها آمده است بر اساسی نمی نماید. و چهار مقابل به معنای نخستین متداول است و به معنی آخر غلط است. زیرا چهار بار عددی را در نفس خود ضرب کنیم یعنی به توان چهار برسانیم نه اینکه چهار برابر کنیم.

معنی کلمه چهار مقابل در فرهنگ فارسی

چهار برابر . ضعف دو برابر . دو برابر دو چند . یا عددی که چهار بار در نفس خود ضرب شود .

جملاتی از کاربرد کلمه چهار مقابل

تاس عبارت است از چهار مهره چهار وجهی که روی یک محور سوار شده‌است که از این سیستم به صورت زوج یا دوتائی استفاده می‌شود. در دو وجه آن سه نقطه و در دو وجه دیگر، یکی دو و دیگری چهار نقطه وجود دارد. از نظر چینش، نقاط دو و چهار مقابل هم، و سه و سه نیز مقابل هم قرار دارند ولی طرز قرار گرفتن سه‌ها عکس هم است.
سیب زمینی بهتر است و با قوتتر و طریق کاشتن و عمل آوردن آن هم آسان‌تر و بی زحمتتر است. در هر مملکت که سیب زمینی زراعت بشود، آن مملکت از واهمه قحطی ایمن است. حاصل آن در زمین بد چهار مقابل می‌شود؛ بیش از حاصل گندمی است که در زمین خوب کاشته شده باشد.