چهار صورت

معنی کلمه چهار صورت در لغت نامه دهخدا

چهارصورت. [ چ َ / چ ِ رَ ] ( اِ مرکب ) ( مرکب از چهار ( عدد ) + صورت ، به معنی نقش ) واز آن مراد چهار تصویر شاه یا چهارنقش سربازی و یا بی بی است بر ورق بازی یا آس. و چون چهار تصویر یکسان ( مثلاً تصویر شاه یا سرباز و یا بی بی ) یک جا گرد شود، چهارصورت گویند، مترادف آنکه به چهارنقش شاه ، چهارشاه. و به چهارتصویر بی بی ، چهاربی بی. و به چهارتصویرسرباز، چهارسرباز گفته شود. رجوع به چارصورت شود.

معنی کلمه چهار صورت در فرهنگ فارسی

بمعنی نقش و از آن مراد چهار تصویر شاه یا چهار نقش سرباز و یا بی بی است بر ورق بازی یا آس .

جملاتی از کاربرد کلمه چهار صورت

قاپ چهار بَر یا سطح دارد با برآمدگی‌ها و فرورفتگی‌هایی به نقش‌های گوناگون که در میان قاب‌بازان تهرانی به اسب، خر، جیک و بوک شهرت دارد. این چهار بر در بازی ترنا به ترتیب شاه (حکم‌دهنده)، وزیر (مجری حکم)، دزد و شیخ یا پوچ (نقشی که در بازی به‌شمار نمی‌آید) خوانده می‌شوند. اگر قاپ روی هیچ‌یک از چهار صورت بالا بر زمین ننشیند، اصطلاحاً می‌گویند «اُمبه» نشسته‌است. نقش امبه در بازی ترنا پذیرفته نیست مگر آن‌که بازیکنان در میان خود دربارهٔ امبه‌نشستن قاپ قراری گذاشته باشند.
بکهولودرهای رایج در بازار معمولاً به چهار صورت بکهو ثابت، بکهو کشویی مکانیکی و بکهو کشویی هیدرولیکی و بکهولودر کمرشکن هستند. موتور بکهولودرها معمولاً ۴ سیلندر یا ۶ سیلندر، معمولی یا توربودار هستند.
این صورت فلکی بخشی از چهار صورت فلکی است که یک کشتی را می سازند و این صورت فلکی بادبان این کشتی است.
این حرف به چهار صورت جدا، آغازی، میانی و پایانی چسبان نوشته می شود مثل باران یا ناب و باب و ... .
داروها به چهار صورت معدنی، حیوانی، گیاهی یا شیمیایی وجود دارند.
آمرزش‌نامه‌ها به چهار صورت عمومی اعطا می‌شوند برای اینکه مؤمن مسیحی را تشویق به برانگیختن روح مسیحی در زندگی روزمره خود کند و آثار تلاش برای کمال را در وی پدیدار سازد.