چنگال تیز

معنی کلمه چنگال تیز در لغت نامه دهخدا

چنگال تیز. [ چ َ ] ( ص مرکب ) تیزچنگال. قوی پنجه ٔ. مجهز برای پیکار. آماده برای نبرد :
تو شادان دل و مرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز.فردوسی.درآمد یکی خاد چنگال تیز.خجسته.
چنگال تیز. [ چ َ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرپنجه نیرومند. پنجه قوی :
چرا چون پلنگان بچنگال تیز
نینگیزد از خان او رستخیز.فردوسی.

معنی کلمه چنگال تیز در فرهنگ فارسی

سر پنجه نیرومند پنج. قوی

جملاتی از کاربرد کلمه چنگال تیز

خواهران و برادرانش نیز کرده چنگال تیز و دندان تیز
همین دم تنت را به چنگال تیز بدرم درآرم ز تو رستخیز
شما یکسره خود به چنگال تیز نمائید بر دشمنان رستخیز
چرا چون پلنگان به چنگال تیز نه انگیزد از خان او رستخیز