چنگ انداختن

معنی کلمه چنگ انداختن در لغت نامه دهخدا

چنگ انداختن. [ چ َ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) چنگ زدن و خراشیدن. رجوع به چنگ زدن شود.

معنی کلمه چنگ انداختن در فرهنگ فارسی

چنگ زدن و خراشیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه چنگ انداختن

در میدان کشتی بر سر بازوبند پهلوانی ایران، پهلوان ناجوانمرد دربار شاهنشاه قاجار با چنگ انداختن بدنش را مانند کفتار زخمی‌کرد.
دوچشمی بودن به یک جانور کمک می‌کند تا در تعقیب، جابجایی و چنگ انداختن بهتر عمل کند.
برخی جانوران شکارچی مانند نهنگ عنبر و نهنگ قاتل با اینکه احتمالاً از دید دوچشمی برخوردارند اما چشمانشان در دو سوی سرشان قرار گرفته‌است. جانورانی مانند خفاش میوه‌خوار که لزوماً شکارچی نیستند و برخی از نخستی‌سانان که چشمان روبرو دارند برای درک بهتر از عمق و گرفتن و چنگ انداختن به یک شاخه یا غذا از دید دوچشمی خود بهره می‌برند.