چناس

معنی کلمه چناس در لغت نامه دهخدا

چناس. [ چ ِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین که در 33 هزارگزی شمال باختری آبیک واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 1051 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات ، بنشن ، بادام ، سیب زمینی ، چغندر قند و شلغم. شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و کرباس و راهش اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
چناس. [ چ ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 30 هزارگزی خاوری آستانه و 6 هزارگزی راه فرعی خمین به شاه زند واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 474 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه. محصولش غلات ، بنشن ، پنبه ، انگور و قلمستان. شغل اهالی زراعت ، گله داری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

جملاتی از کاربرد کلمه چناس

از روستا های این منطقه می توان به : باغ بر افتاب ، عمارت ، قلعه ، کرک ، چناس ، تخمار ، حصار ، ابباریک و .... اشاره کرد .
چشمه‌های موجود در استان همانند: چشمه میشو چناس، سراب چناس چشمهٔ عمارت، چشمهٔ عباس‌آباد، چشمهٔ پنجعلی، چشمهٔ اسکان، چشمه بلاغ حک (کیخسرو)، چشمهٔ انجدان، چشمهٔ محلات، چشمهٔ سنگستان و چشمهٔ بالقلو نقش مهمی در تأمین آب مصرفی استان دارد.