چمی

معنی کلمه چمی در لغت نامه دهخدا

چمی. [ چ َ ] ( ص نسبی ) بمعنی «معنوی » باشد که در مقابل «صوری » است ، چه «چم » بمعنی معنی است. ( برهان ). بمعنی معنوی زیرا که چم بمعنی «معنی » است که ضد صورت است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).معنوی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چم شود. || اصلی. معنی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چم شود.

معنی کلمه چمی در فرهنگ فارسی

( صفت ) با معنی معنوی .
بمعنی (( معنوی ) ) باشد که در مقابل (( صوری ) ) است چه (( چم ) ) بمعنی معنی است .

جملاتی از کاربرد کلمه چمی

چون خطت رست چمی با عسس اندر برزن گاه از زیرکشی نعره و گاهی از بم
گفتم چمی بکاشمر آیا بسیر سرو گفتا که بنده قد من سرو کاشمر
سرو و صنوبر به پیش پای تو افتند گر به چمی در چمن به عزم تماشا
این جهانست جنان نیست که آزاد چمی بگذر از الفت رندان و بترس از زندان
گفتم مگر خرید گهر را چمی ببحر گفتا خجل ببحر زدندان من گهر
ای که فرو رفته ببحر تمنی گاه بصورت چمی وگاه بمعنی
چون خواجه تو را کدخدای باشد با فتح چمی با ظفر گرازی
گرتو با این دل و این زهره سوی بیشه چمی روبهم گر ننهد پنجه همی شیر نرت
مرا جا سدره‌ است امّا نوگر صدره چمی برتر هنوزت‌ رخش‌ همت‌ در تکست از گرم‌ جولانی