چمقلو

معنی کلمه چمقلو در لغت نامه دهخدا

چمقلو. [ چ َ ق ُ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج که در 21 هزارگزی شمال باختری قروه و یک هزارگزی شمال راه شوسه قروه به سنندج واقعست. جلگه وسردسیر است و 250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات ، لبنیات و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان ، بافتن قالیچه ، جاجیم و گلیم و راهش اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه چمقلو در ویکی واژه

دهکده‌ای واقع در شهرستان قروه سنندج یا کردستان. چمقلو ممکن است به دو بخش چمق - لو قابل تجزیه است؛ اگر چمق را چماق تلقی نماییم، شاید بتوان گفت روستای قلچماق‌ها در گذشته‌های دور.

جملاتی از کاربرد کلمه چمقلو

ولی با کاهش چشمگیر جمعیت روبه رو بوده است که بر اساس جدیدترین سرشماری در سال 1395. 138 نفر (35 خانوار) است گورستان روستا در قسمت غرب روستا قرار دارد و مسجد روستا در وسط روستا بنا شده است (مسجد النبی) حمام روستا در روبروی مسجد (50 متری) قرار داشت که بدلیل نرسیدن به آن بنایش تخریب و محو شد.روستای جعفر دشت های ناهمواری دارد این روستا کوه بخصوصی ندارد ولی در غربش کوه شیدا (واقع در روستا چمقلو شیدا) نمایان است و در جنوب شرقی روستا کوههای پیر یوسف (واقع در روستای حسن خان) در فاصله نزدیکی از روستا نمایان است رودخانه همانطور ک میدانید اکثرا روستاها شامل رودخانه هستند و روستای جعفر هم از این امر مثتثنی نمی باشد