چم و خم. [ چ َ م ُ خ َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) ادب در معاشرت با زیرکی و استادی. || اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی. || ادا و اطوار. قر و غربیله. ناز و کرشمه. و رجوع به چمیدن شود. || راه و روش وصول به مقصود، زیرکان و موقعشناسان را.پیچ و خم هر کار یا هر امری که هوشمندان دریابند.
معنی کلمه چم و خم در فرهنگ فارسی
ادب در معاشرت با زیرکی و استادی . یا اظهار ادب با زبان و اشارات لب وروی .
جملاتی از کاربرد کلمه چم و خم
نشست آنجا به صد ناز و چم و خم گرفته رویِ خود را سخت محکم
بالای ترا پست بود نسبت شمشاد با آن چم و خم حیف که قاصر ز خرام است