چلوی

معنی کلمه چلوی در لغت نامه دهخدا

چلوی. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] ( ص نسبی ) چلویی. در تداول عامه ؛ به کسی گویند که چلوپزی یا چلوفروشی پیشه دارد. چلوپز. مدیر چلوپزخانه. آنکه چلوپزی و چلوفروشی کند. و رجوع به چلو و چلوپز و چلویی شود.
چلوی. [ چ َ ل َ ] ( اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه که در 6 هزارگزی جنوب کوزران و 4 هزارگزی باختر راه فرعی کوزران به چهار زبر واقع است. دشت و سردسیر است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چاه و نهر دوکتان. محصولش غلات حبوبات دیم ، مختصر چغندر قند و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش در تابستان اتومبیل رو است. در زمستان گله داران به گرمسیر حدود ذهاب می روند و زارعین نعورآباد که خرابه است در این ده ساکن میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه چلوی در فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که شغلش چلو پزی و چلو فروشی است .
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه

جملاتی از کاربرد کلمه چلوی

حکایت دوم اما به هیچ دوره تاریخی‌ای اشاره نمی‌کند و بیشتر رنگ افسانه دارد. بنابر این حکایت، حواس یکی از طباخان درباری، هنگام پختن چلو مرغ پرت می‌شود و چلو شفته شده و ته‌دیگ می‌بندد. طباخ از ترس جانش از زعفران کمک می‌گیرد و مرغ غذا را همراه با ماست و تخم مرغ به چلوی ته گرفته، اضافه می‌کند. به این ترتیب نه تنها جان طباخ در امان می‌ماند که اولین ته چین زعفرانی متولد می‌شود.