چغندر پخته

معنی کلمه چغندر پخته در لغت نامه دهخدا

چغندر پخته. [ چ ُ غ ُ دَ رِ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چغندری که آن را در آب یا بوسیله بخار پخته باشند یا با آتش کباب کرده باشند تا لایق خوردن آدمیان باشد. در تداول بیشتر مردم ایران آن را لَبو گویند.

معنی کلمه چغندر پخته در فرهنگ فارسی

چغندریکه آنرا در آب یا بوسیل. بخار پخته باشند یا با آتش کباب کرده باشند تا لایق خوردن آدمیان باشد

جملاتی از کاربرد کلمه چغندر پخته

دربارهٔ دلیل نامیده شدن شیخ چغندر به این اسم دو روایت مختلف وجود دارند. بر مبنای روایت اول که مشهورتر هم هست وی بدان دلیل که صورتی گرد و سرخ و همانند لبو یا چغندر پخته داشته به این نام مشهور شده و مردم به وی ملا چغندر می‌گفته‌اند و کم‌کم به شیخ چغندر شهرت یافته‌است اما در روایت دوم گفته می‌شود که چون چغندر در آن زمان از ارزانترین و بی ارزشترین میوه‌ها بوده و قیمت چندانی نداشته‌است وی به مرام صوفیان برای حقیر نشان دادن خویش و به رخ کشیدن ناچیزی و بی ارزشیش این نام را برای خود برگزیده‌است.