چشم فرنگی. [ چ َ / چ ِ م ِ ف َرَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از عینک باشد. ( آنندراج ). عینک. ( ناظم الاطباء ). چشمک. آلتی که برای تقویت نیروی باصره بر چشم گذارند. رجوع به چشمک شود.
معنی کلمه چشم فرنگی در فرهنگ فارسی
چمشک . آلتی که برای تقویت نیروی باصره بر چشم گذارند .
جملاتی از کاربرد کلمه چشم فرنگی
از صلای ساغر چشم فرنگی مشربت بر لب زاهدکند خمیازه تا محرابگل
می کند با دل و دین چشم فرنگی نسبش آنچه هرگز نپسندد به مسلمان کافر