چشم غزال

معنی کلمه چشم غزال در لغت نامه دهخدا

چشم غزال. [ چ َ / چ ِ م ِ غ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله لبالب از شراب. ( ناظم الاطباء ). کنایه از جام پرشراب.

جملاتی از کاربرد کلمه چشم غزال

می توان کردن به چشمش نسبت چشم غزال شوخی مژگان اگر دارد رگ خواب نظر
چه شب رشک افزای صبح قدم چه شب کحل چشم غزال حرم
گرفتار کمند خواهش صید افکنی گشتم که نقش پای او چشم غزال افتاده پنداری
هر موج سبز، طرف کلاه شکسته ای هر داغ لاله، چشم غزال رمیده ای است
هرجا روم از روز سیه چاره ندارم بی‌روی تو عالم همه یک چشم غزال است
ناله زنجیر دارد حلقه چشم غزال تا من دیوانه را سر در بیابان داده اند
از خودرمیده نیست عروج دماغ من جامم نظر زگردش چشم غزال داشت
از بس که گرفتار گرفتاری خویشم هر حلقه دامم به نظر چشم غزال است
گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من پرده چشم غزال است سیه خانه من
در دیده ای که سرمه وحدت کشید عشق داغ پلنگ، چشم غزال ختن شود