چشم شادی. [ چ َ / چ ِ م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمی که از شوق و آرزوی خبری در پریدن باشد. ( آنندراج ) : مگر می آید امشب گلعذارم که همچون چشم شادی بیقرارم.مفیدبلخی ( از آنندراج ).چه نکو دمی که آیی بدر و چو چشم شادی ز هجوم شوق روی تو ز جا پریده باشم.مفید بلخی ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه چشم شادی
ز تف دلش حلقه بربر بسوخت همی اندهش چشم شادی بدوخت
به رخ چو آفتابش نگری به چشم شادی چو به مجلس وی آرد غم او گرفته گوشت
روی نعمت به چشم شادی بین صحن دولت به پای فخر سپر
گلستانش برکند و سروان بسوخت به یکبارگی چشم شادی بدوخت