چشم سوزن

معنی کلمه چشم سوزن در لغت نامه دهخدا

چشم سوزن. [ چ َ / چ ِ م ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سوراخ سوزن است. ( بهار عجم ). سوراخ سوزن. چشمه سوزن. بعربی ، سم الخیاط. کون سوزن ( در اصطلاح عامه ) :
در این پیدا نهانی را چو دیدی
برون رفت اشترت از چشم سوزن.ناصرخسرو.دید چون زخم کاری جگرم
چشم سوزن به های های گریست.طالب آملی ( از بهار عجم ).رجوع به چشمه سوزن شود. || کنایه از غایت تنگی. ( برهان ). جای تنگ و غایت تنگی. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از تنگ چشمی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به چشمه سوزن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه چشم سوزن

سمند شادی او لنگی آورد دلش چون چشم سوزن تنگی آورد
دو جهان بی تو بچشم است چو چشم سوزن چشم سوزن که بود با تو چو دروازه کنی
جهان چون چشم سوزن می شود در چشم کوته بین اگر کوتاهیی در رشته آمال می بیند
رد کردن نخ از چشم سوزن را «سوزن نخ کردن» می‌نامند. رد کردن موقت نخ از لای پارچه به‌وسیله سوزن را «کوک زدن» می‌نامند.
لامکان چون چشمه سوزن بر دل من تنگ بود در جهان تنگتر از چشم سوزن چون کنم
نبرد از چشم سوزن قرب عیسی عیب کوری را محال است از جواهر سرمه بد گوهر شود بینا
رشته اشک از درازی درنمی آید به چشم دستگاه خنده است از چشم سوزن تنگتر
ای چو چشم سوزن عیسی دهانت هست گویی رشتهٔ مریم میانت
بر بلنداقبال دنیا همچو چشم سوزن است بس که خود را تنگدل چون چشم سوزن می‌کند
نیست معجز را اثر در طینت آهن دلان چشم سوزن روشنی از صحبت عیسی نیافت
مژه اش هم میکند کار سر سوزن به دل نه همی تنها دهان چون چشم سوزن باشدش