چشم سحاب

معنی کلمه چشم سحاب در لغت نامه دهخدا

چشم سحاب. [ چ َ / چ ِ م ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً بمعنی دیده ابرهاست چه همانگونه که از دیده آدمی اشک میریزد از سحاب نیز باران میبارد، پس بمجاز برای سحاب هم ، چشمی و دیده ای فرض کرده اند :
از کف زرفشان او خجلند
چشمه آفتاب و چشم سحاب.سوزنی.

جملاتی از کاربرد کلمه چشم سحاب

گر دود آتش جگرم بر فلک شدی چشم سحاب اشک جگرگون گریستی
ز کشت سوخته‌ام بس که دود می‌خیزد سرشک رحم به چشم سحاب می‌آید
سفته ام در غم روی تو به مژگان همه را هر دری کز صدف چشم سحاب افتاده است
آب چشم سحاب چون کم شد بردو رخسار لاله آب نماند
قطره ای اشک مروت نیست در چشم سحاب دانه امید ما از خاک چون سر بر کند؟
زالفاظ خوش همچو چشم سحاب لب او به گاه سخن درفشان
تا نگرید بچمن شب همه شب چشم سحاب یک تبسم سحر ای غنچه خندان نکنی