چشم درد. [چ َ / چ ِ دَ ] ( اِ مرکب ) درد چشم. ( آنندراج ). وجع چشم. بیماری چشم. نوعی درد که چشم را رسد : گر از من بچشمی رسد چشم درد توانم در او توتیا نیز کرد.نظامی ( از آنندراج ).خیالت پیشوای خواب و خوردم غبارت توتیای چشم دردم.نظامی ( از آنندراج ).فقیهی به ز افلاطون که آن کش چشم درد آید یکی کحال کامل به ز صد عطار کژدانش.خاقانی ( از آنندراج ).
معنی کلمه چشم درد در فرهنگ فارسی
( اسم ) درد چشم بیماری چشم .
جملاتی از کاربرد کلمه چشم درد
کتّانی گوید مردی بود از اصحاب ما، ویرا چشم درد بود ویرا گفتند داروی نکنی گفت عزم کرده ام که دارو نکنم تا او خود بشود گفت من بخواب دیدم که گفتند اگر این عزم که تو کردۀ که چشم را دارو نکنم بر اهل دوزخ بودی همه را از آنجا بیرون آوردی.
شدم هلاک ز درد و غم تو رحمی کن بجان غمزده و چشم درد پرور من
دیدهٔ خورشید چشم درد همی داشت از حسد خاک سرمه زای صفاهان
گل بنفشه: در از بین بردن ورم چشم درد گلو دفع صفرا استفاده می شود
به چشم درد به عیسی نگر اگر نگری سرک مپیچ بدان چشم و در خرش منگر
لب میدهدت شفا ز بیماری چشم درد او را دوای او میسازد
ای تن که به چشم درد آزی از جود تو توتیات جویم
گر چشم درد نیست تو را چشم باز کن زیرا چو آفتاب عیان است آن یکی
آفتابم بایدی با چشم درد تا طبیبان را دکان دربستمی
چون سایه اختیار نمودم ز چشم درد باری روم به سایه شاه فلک جناب
فقیهی به ز افلاطون که آن کش چشم درد اید یکی کحال کابل به ز صد عطار کرمانش
«فردا پرچم (رایة) را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند، حمله کنندهایست که فرار نخواهد کرد و خداوند برایش فتح را خواهد آورد، جبرئیل از سمت راست او و میکائیل از سمت چپ او وی را همراهی خواهند کرد». مسلمانان از این سخن به تعجب آمدند، وقتی صبح شد، پیامبر اسلام گفت: «کجای است علی بن ابی طالب» گفتند که چشمش به درد افتادهاست. محمد گفت: «او را به پیش من بیاورید»، وقتی علی بن ابی طالب آمد، محمد گفت: «نزد من آی». علی بن ابی طالب نزد محمد رفت و محمد از آب دهان خود به چشم او زده و با دست چشمانش را مالید. با این کار، چشم درد علی تسکین پیدا کرد و محمد پرچم را به او سپرد و علی توانست با قتل مرحب، قلعه خیبر را فتح کند.