چشم خروس

معنی کلمه چشم خروس در لغت نامه دهخدا

چشم خروس. [ چ َ / چ ِ م ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب )دانه ای باشد سرخ رنگ شبیه به چشم خروس و خال سیاهی در میان دارد، گویند ثمر درخت «بقم » است ، یک درم از آن بخورند قوت باه دهد و بعربی «عین الدیک » خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ). دانه ای سرخ که سرش سیاه باشد. ( آنندراج ). دانه ای سرخ رنگ مانند چشم خروس که خال سیاهی در میان دارد و گویند خوردن آن قوت باه دهد. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از شراب انگوری هم هست.( برهان ). شراب سرخ. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). شراب انگوری. ( ناظم الاطباء ). کنایه از شراب که در سرخی رنگ به چشم خروس ماند. || لب معشوق. ( انجمن آرا ). لب سرخ. ( آنندراج ). کنایه از لب معشوق است که درسرخی رنگ بچشم خروس ماند. رجوع به چشم خروسان شود.

معنی کلمه چشم خروس در فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیر. پروانه واران جزو تیر. پیچیها که برگهایش مرکب و یکی از برگچه هایش تبدیل به پیچی شده که میتواند بدور نباتات دیگر بپیچد و آن جزو گیاهان بومی هندوستان و جنوب شرقی آسیاست عشق. چشم خروس شنجره العقد عین الدیک .

معنی کلمه چشم خروس در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:گل آتشین

جملاتی از کاربرد کلمه چشم خروس

می خورد سرخ تر از چشم خروس در شب تیره تر از پر غراب
شود به صورت چشم خروس حلقهٔ درع بود به هیأت منقار زاغ نوک سنان
روی، احباب تو چون چشم خروس روی، بدخواه تو چون پرّ زغن
زمین شد بکردار چشم خروس ز بس رنگ و آرایش و پیل و کوس
همسری چون کرد با لعل لبش چشم خروس ز اینخطا بر فرق اوخونین تبرزین بسته اند
دوای آرد و روغن نام یکی از غذاهای شیراز است که برای تهیه آن به آرد، روغن، شکر و خرده نبات و داروی چهل گیاه که عبارت بود از ( زردچوبه، زنجبیل، دارچین، خسرودار، گل جوز، فلفل سیاه، گل خرفه، قرص کمر، فوفل، اگر ترکی، بهمن پیچ، دهان باز، دهان بسته، سیاهدانه، زیره سبز، زیره کرمانی، گل خزر، دار فلفل، هل، میخک، ریوند چینی، چشم خروس احتیاج است.
همسری کرده مگر با لب تو چشم خروس کز گنه تاج به فرقش چوتبرزین شده است
رویم ز خون چو چشم خروس و نشسته من بر فرش حادثات چو بر بیضه ماکیان
خال چنو خون خشک لعل چو یاقوت تر روی چو چشم خروس موی چو پر غراب
یکی بیشه دیدند پاک آبنوس درو چشمه ای همچو چشم خروس
دشت‌کین‌از جوشن‌جیش‌وجنبش یکران‌شود تنگ‌چون چشم خروس و تیره چون پر غراب