چشم خرد

معنی کلمه چشم خرد در لغت نامه دهخدا

چشم خرد. [ چ َ / چ ِ م ِ خ ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشم عقل. دیده خرد. چشم دانش : هر کس این مقاله بخواند بچشم خرد و عبرت باید اندرین نگریست نه بدان چشم که افسانه است. ( تاریخ بیهقی ). آنکس که... سوی آرزو گراید و چشم خردش نابینا ماند او بمنزلت خوکست. ( تاریخ بیهقی ).
چشم خردت گشای چون اهل یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین.( منسوب به خیام ).نه گر چون توئی با تو کبر آورد
بزرگش نبینی بچشم خرد.سعدی.- بچشم خرد نگریستن کسی را ؛ کنایه است از خردمند دانستن آن کس و اقرار بخردمندی وی کردن : خردمندان را بچشم خرد میباید نگریست و غلط را سوی خود راه نمیباید داد. ( تاریخ بیهقی ).

معنی کلمه چشم خرد در فرهنگ فارسی

چشم عقل . دید. خرد . چشم دانش .

جملاتی از کاربرد کلمه چشم خرد

نی که این نور هم چو صد دریا کرد اندر دو چشم خرد تو جا
به چشم خرد منگر در سخن هیچ که خالی نیست دو گیتی ز کن هیچ
هر چند که در چشم خرد چرخ بزرگ است نه چرخ بر همت او مختصر آمد
وز آن شگرف تصاویر دلپذیر صور روان آن به دو چشم خرد مصور شد
چون پسر چشم خرد را بر گشاد زود بابا رخت بر گردون نهاد
ای خردمند نگه کن به ره چشم خرد تا ببینی که بر این امت نادان چه وباست
مر چشم خرد را، ز علم بهتر، این پور پدر، هیچ توتیا نیست
همچو کرم پیله زاطلس چشم و ابرو کرده اند لیک در چشم خرد چون چین ابرو منکرند
بی سرمه ی خاک در او چشم خرد را دیدار خطا، عدل جفا، نور ظلام است
به بسیاری گشا چشم خرد را که دریابی تماشای احد را