چشم حسود. [ چ َ / چ ِ م ِ ح َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چشم زخم. چشم بد. عین الکمال. - چشم حسود کور ؛ در تداول عامه یعنی کور بادا کسی که بچشم بد می بیند و به نظر بخل وحسد مینگرد.
جملاتی از کاربرد کلمه چشم حسود
روی مه روی نگه دار تو از چشم حسود کاین همه فتنه و آشوب ز دور قمر است
جای آنست که خون سرزند از چشم حسود بس که پر شد دلش از کینهٔ دیرینهٔ ما
اگر نتیجه چشم حسود جام تهیست به روز ما، شب آدینه تا چه کار کند
بخت سیاه پرده چشم حسود شد این جغد در خرابه ماپی خجسته بود
چشم بد بسیار دارد در کمین آزادگی طوق قمری سرو را چشم حسود دیگرست
کوری چشم حسود ملحد بوجهل کیش از هلال ابروان بر منکران عشق خویش
بهتر آن است که بیرون روم از چشم حسود تن، که باریک تر از رشته سوزن دارم
باد چشم حسود درگاهت از حسد رشک چشمه ی سجّاج
تا نرسد به روی تو چشم حسود دم به دم فاتحه خواند و می دمد صبح برای روی تو
جهان به زیر نگین تو باد و چون خاتم کند به چشم حسود تو روزگار انگشت