چریکی. [ چ َ / چ ِ ] ( ص نسبی ،اِ ) منسوب به چریک. مردم چریک. ج ، چریکیان : دیگر باید که جماعت چریکیان با املاک و زمین ملاک وارباب و اوقاف تعلق نسازند. ( تاریخ غازانی ص 306 ). و این چریکیان زراعت آنجا به اسیران و غلامان خود کرده باشند. ( تاریخ غازانی ص 306 ). رجوع به چریک شود. چریکی. [چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 45هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ، کنار راه مسجدسلیمان به لالی واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 70 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و کارگری شرکت نفت وراهش شوسه است. ساکنین این آبادی از طایفه هفت لنگ بختیاری میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
معنی کلمه چریکی در فرهنگ فارسی
دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز .
جملاتی از کاربرد کلمه چریکی
حمید اشرف در مقاله یک سال مبارزه چریکی در شهر و کوه، مجموع اعضای «گروه جنگل» را ۲۲ نفر اعلام کرده بود.
پاکستان نیز مانند هند همیشه دارای ارتش حرفهای بودهاست. با این حال پس از رویدادهای استقلال و جنگ هند و پاکستان ۱۹۴۷ هنگامی که ارتش در حال تبدیل شدن از یک نیروی مستعمراتی به یک ارتش جدید ملی بود، نیروهای چریکی از اطراف قبایلی که در مرزهایی چون پنجاب و کشمیر مستقر بودند شروع به شکلگیری کردند. هر قبیله سهمیهای معین داشت و بسیاری از افراد اعزامی به این نیروها به معنای واقعی کلمه داوطلب نبودند (هر چند بسیاری نیز داوطلب بودند). این مورد تنها مثال قابل ذکر در ارتباط با خدمت وظیفه در پاکستان است.
پس از کودتای تحت حمایت سیا برای برکناری خاکوبو آربنز در سال ۱۹۵۴، جنگ داخلی بین سالهای ۱۹۶۲ ۱۹۹۶ در گواتمالا درگرفت از جمعیت بزرگ دهقانی و بومی تشکیل شده بودند. آنها یک عملیات چند وجهی را اجرا کردند و یک مبارزه توده ای مسلحانه با شخصیت ملی را رهبری کردند. گواتمالا شاهد افزایش خشونت در اواخر دهه ۱۹۷۰ بود که با قتلعام پانزوس در سال ۱۹۷۸ مشخص شد. در سال ۱۹۸۲ گروههای چریکی احیا شده در اتحاد انقلابی ملی گواتمالا متحد شدند.
نیروهای باقیمانده از ارتش میهن پرستان با ۳۰۰ نیروی دیگر شامل ۵۰ اسب سوار مجدداً تلاش کردند که با نیروهای استعمار گر بجنگند. از آنجا که ارتش استعمار گران به نظر نمیرسید که میخواهد در مناطق دشتی با ارتش میهن پرستان رو در رو شود، میهن پرستان چند تیم چریکی را به مناطق شمالی فرستادند. این نیروی چریکی در ۴ ژانویه ۱۸۲۱ در نبرد تانیزاگوئه سرکوب و قتلعام شد. سرهنگ دوم گابریل گارسیا گومز، افسر فرمانده نیروی چریکی، پس از نبرد، دستگیر و اعدام شد و سرش به کویتو فرستاده شد. در چنین شرایطی در میان شکست نظامی و سرکوبی ساکنان مناطق شمالی تلاش برای استقلال شهرهای اکوادر نیز پایان یافت.
در دوران حکومت پهلوی، او مدتی ناظم دبیرستان کمال در محلهٔ نارمک تهران بود، سپس برای یادگیری جنگ چریکی به لبنان رفت. پس از انقلاب اسلامی ایران درسال ۱۳۵۷ به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی و ستاد انقلاب فرهنگی ایران درآمد. وی در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، در پی قتل محمدرضا رضاخانی که مخالف شکار وی بود دادگاهی شد.
عملیاتهای جهاد اسلامی مشابه جنگهای چریکی است و خود را به اهداف نظامی و منطقه خاصی محدود نمیکند. ساختار تشکیلاتی این سازمان نیز با استفاده از گروههای کوچک ضربتی و استفاده از هستههای کوچک مستقل ۴ یا ۵ نفره به جای شکل هرمی سنتی به ساختار ویژه جنگ چریکی شباهت دارد.
جنبش چریکی با اعلام خود سه گروه را مخاطب قرار داد. نخست، این امکان را فراهم آورد که مردم یا خلق (واژه مورد علاقهشان) بدانند که واقعیت همان چیزی نیست که شاه جلوه میدهد و مخالفت با حکمرانی شاه، نه تنها متوقف نشده، بلکه تجدید قوا نیز کردهاست؛ دومین مخاطب، رژیم شاه بود و این که ثبات و آرامش مورد ادعایش چیزی جز فریب نیست؛ سومین مخاطب، نسل پیشین ملی گرایان، اسلام گرایان و مارکسیستهای معتقد به روش قدیمی اپوزیسیون صرف بودند. جنبش چریکی به آنان نهیب میزد که مرحله جدید و خشونت باری آغاز شدهاست، تنها به این دلیل که رژیم شاه راه دیگری را باقی نگذاشته که فعالان سیاسی در پیش گیرند.
در روند تحولات ایدئولوژیک جریان تقی شهرام به نقد و بررسی شیوه مبارزه پرداخت. بهعنوان نمونه، با وجود تغییر ایدئولوژی آنها هنوز به مبارزه مسلحانه چریکی یعنی مبارزه روشنفکران جدا از مردم عمل میکردند، اما به تدریج به مبارزه در کنار مردم و در نتیجه همگام با تودههای زحمتکشان روی آورد.
آلیس در میان گروه حقوقبشری مادران میدان مایو بود که ربوده و به بازداشتگاه سری در مدرسه کوچک افسران نیروی دریایی آرژانتین برده شد. براساس اظهارات شاهدانی که وی را در مدت ۱۰ روز در آنجا مشاهده کردند، او تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت، مجبور به نوشتن نامهای شد که ادعا میکرد در یک گروه چریکی که با دولت مخالفت میکند، شرکت داشته و در صحنهای در مقابل یک بنر گروه مونتونرو (جنبش پرونیست که در سال ۱۹۶۹ و در دهه ۱۹۷۰ میلادی با دولت آرژانتین مبارزات مسلحانه میکرد) عکس گرفته است (این عکس برای مطبوعات منتشر شد).
در مارس ۱۹۴۰، یک واحد پارتیزان از اولین سازمان چریکی جنگ جهانی دوم در اروپا، تحت رهبری سرگرد هنریک دوبرزانزسکی (هوبال)، یک تیپ پیادهنظام آلمانی را در یک درگیری در نزدیکی دهکده لهستانی را بهطور کامل نابود کرد. چند روز بعد در یک کمین در نزدیکی روستای سزالاسی تلفات سنگینی بر واحد دیگری از آلمانها وارد کرد. با گذشت زمان، نیروهای مقاومت افزایش کمی و کیفی داشتند. برای مقابله با این تهدید، مقامات آلمانی یک یکان هزار نفره ویژه ضد پارتیزان با یک واحد زرهی پانزر را تشکیل دادند. گرچه تیپ دوبرزانزسکی هیچوقت نیروی رزمنده اش بیش از ۳۰۰ نفر نبود، ولی آلمانها حداقل ۸٬۰۰۰ نفر را در این منطقه کشتند تا آن را امن کنند.