چرو

معنی کلمه چرو در لغت نامه دهخدا

چرو. [ چ ِ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است از قرای ولایت سبزوار که هوایش ییلاق و آبش از قنات است ». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 222 ).
در فرهنگ جغرافیایی آمده است : دهی از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار که در 37هزارگزی جنوب باختری صفی آباد و 7هزارگزی جنوب راه آهن واقع است. کوهستانی و سردسیراست و 563 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، زیره ، پنبه ، باغات میوه و ابریشم ، شغل اهالی زراعت و باغداری و راهش مالرو است ، در تابستان از حکم آباد ماشین هم میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه چرو در فرهنگ فارسی

مولف مر آت البلدان نویسد : قریه ایست از قرای ولایت سبزوار که هوایش ییلاق و آبش از قنات است .

معنی کلمه چرو در فرهنگ اسم ها

اسم: چرو (دختر) (کردی) (تلفظ: cheru) (فارسی: چِرو) (انگلیسی: cheru)
معنی: جوانه درخت، شکوفه برگ

جملاتی از کاربرد کلمه چرو

ناپولی در ۳۰ ژوئن ۱۹۸۴، با پرداخت ۶٫۹ میلیون پوند به بارسلونا، دیگو مارادونا را به خدمت گرفت و رکورد نقل و انتقالات فوتبال را شکست. تیم تدریجاً با حضور افرادی همچون چرو فررارا، سالواتوره بانیی و فرناندو د ناپولی توان خود را بازیافت. رشد جایگاه باشگاه در جدول سری آ تدریجی بود؛ آن‌ها در فصل ۱۹۸۵–۸۶ سوم شدند ولی فصل بعد نقطهٔ عطف تاریخ باشگاه روی داد و توانستند با اختلاف سه امتیاز قهرمان سری آ شوند و از سوی دیگر با بردن ۴–۰ آتلانتا در فینال جام حذفی و قهرمانی در کوپا ایتالیا، دوگانه را کسب کنند.
دریاچه دشت ارژن، آبشار چرو نیز یا آبشار ارژن و دریاچه پریشان از دیگر جاذبه‌های گردشگری دشت ارژن هستند.
میر این محفل که باشد وز چرو گاه چون گلشن گهی چون گلخن است
از تقاضای آرز و فرسود کفش من چرو پای من پی و پوست