پیشک

معنی کلمه پیشک در لغت نامه دهخدا

پیشک. [ ش َ ] ( اِ مصغر، ق ) مصغر پیش. اندکی پیش. || از اشعار نظام قاری بر می آید که ظاهراً نام نوعی پارچه یا جامه است :
پیشک آفتاب و بارانی است
بقچه دان است و جامه و ابزار.نظام قاری ( دیوان البسه چ استانبول ص 34 ).ز پیشک کله جبه او یکی ناچخ
بزد بر او که بخاکش فکند چون میزر.نظام قاری ( دیوان البسه ص 18 ).ز دیبای چینی حلل رامحلی
به اعلام پیشک صدور مناکب.نظام قاری ( دیوان البسه ص 27 ).از پیشک طلا و در دگمه های جیب
محبوب صوف در زر و زیور گرفته ایم.نظامی قاری ( دیوان البسه ص 99 ).و... کنگره زنان تو بی جبه و پیشک و کشتی گیران نمد... ( نظام قاری دیوان البسه ص 154 ). || سَحر. پیشک ازصبح. سحری.

معنی کلمه پیشک در فرهنگ عمید

۱. اندکی پیش.
۲. (قید ) کمی روبِه جلو.

معنی کلمه پیشک در فرهنگ فارسی

۱- اندکی پیش . ۲- نوعی پارچه یا جامه : پیشک آفتاب و بارانی است بقچه دانست و جامه و ابزار. ( نظام قاری )

جملاتی از کاربرد کلمه پیشک

بیشتر محبوبیت این روستا بخاطر این جنگل است در این جنگل درخت های مختلف میوه، درخت و گیاهان دارویی وجود دارد که گردشگرها را به سوی خود می کشد، در بین این جنگل یک سخره به نام پیشک اوچن وجود دارد که شیب بسیار تندی دارد، چشمه و گل رز وحشی از دیگر جاذبه های این جنگل میباشد.
پیر خرقه ات گویم پیشک از ره کسوت هر زمان که در پوشی رخت صوف جرجانی